دسته: مقالات ترجمه شده
حجم فایل: 266 کیلوبایت
تعداد صفحه: 24
راهبرد و عملکرد مدیریت منابع انسانی: روشن تر کردن خط دید
چکیده
این مقاله براساس نظریات و تحقیقات قبلی درباره راهبرد و مدیریت منابع انسانی بنا شده و به دنبال شناسایی روابط مهم بین راهبردهای شرکت، منابع انسانی آن و نتایج عملکرد آن می باشد. در ابتدا ما تمرکز کردن بر روی نقش منابع انسانی در فواید رقابتی را مورد مطالعه قرار میدهیم و در ادامه، یک نمونه ی چند مرحله ای را نشان خواهـیم داد که چگونگی تاثیر مدیریت منابع انسـانی را بر روی فاکتورهای فردی و گروهی به همراه راهبردهای گروهی مشخص خواهد کرد.
ما خط دیــدهای موازی قابلیت های شرکـتی (گروهی) ، فرهنگ، توانایی بالا، اســتاندارد ها و (KSA) های انفرادی را دوباره مشخص خواهیــم کرد و همچنین انگیزه ها و فرصت ها را به همراه راهبرد های مجموعه ای (گروهی) نشان خواهیم داد. علاوه بر این، مطرح خواهیم کرد که، این موازی بودن ها، باعث ایجاد نیروی خوب انسانی و نیروی خوب اجتماعی می شود که هر دوی اینها برای رسیدن وادامه دادن یک عملکرد مناسب لازم هسـتند. همچنین، ما این مقاله را با پیشنهاداتی برای تحقیق و تمرین بیشتر به پایان خواهیم برد.
کلیدواژگان: مدیریت راهبردی منابع انسانی، خط دید، HRM، عملکرد
چکیده
در مدیریتعملکرد امروزی، هوش عاطفی در ارگانهای ایران، نقش اصلی را در میان مدیران و کارمندان ایفا می کند. این مقاله برای درک بهتر از نقش های رفتار و انگیزش استراتژیکی با رابطه میان هوش عاطفی مدیران و کارمندان انجام شده تا اثربخشی ارتباط و رضایتمندی شغلی را در آنها افزایش و بهبود بخشد. داده n=123 در این مطالعه در پرسشنامه هایی جمع آوری گردید که شرکت کنندگان آنها مدیران و پرسنل یانک کشاورزی ایران بودند. هدف اصلی این مقاله ارزیابی هوش احساسی بهمراه بازده انگیزش ارتباط مدیران در بانک کشاورزی ایران می باشد. مدیریت استراتژیک، نقش مهمی را در رفتار استراتژیک مدیران و کارمندان در ارگانها ایفا می کند. همچنین از طرف دیگر، مدیریت استراتژیک رابطه مثبتی با هم ترازی استراتژیک دارد که این هم ترازی می تواند اثر محرکی بر روند این مقاله گذارد. همترازی استراتژیک موثر، دارای اثر مثبتی بر انگیزه مدیران و کارمندان در ارگانهای ایران دارد. به علاوه هوش عاطفی تحت تاثیر رفتار استراتژیکی در این رابطه می باشد. نتایج این مطالعه نشان می دهد که تشابهی قدرتمند میان انگیزه با رابطه بین هوش عاطفی و بازده ارتباط و همچنین تشابهی میان اثربخشی ارتباط با رضایتمندی شغلی وجود دارد.
کلیدواژه: هوش عاطفی، اثربخشی ارتباط، انگیزه، رضایت شغلی، مدیریت استراتژیک، رفتار استراتژیک، هم ترازی استراتژیک
مقدمه
نوشته ها حاکی از کاربردهای اخیر مدیریت استراتژیک بخصوص همترازی استراتژیکی است که تاثیر محرکی دارد، و نشان می دهند همترازی استراتژیک چگونه می تواند رابطه EI و اثربخشی ارتباط را بهبود بخشد. این مطالعات در مورد مدیریت استراتژیک توصیف می کند که EI مدیران و کارمندان نقش اساسی را برای بهبود کارآمدی ارتباط و رضایتمندی شغلی دارا است. EI، قابلیت کنترل حالات و رفتار هاست برای اینکه به طور تاثیرگذاری بیان شوند و برخلاف اهداف کلی در محل کار بتوانند براحتی در کنار یکدیگر کار کنند. مدیریت استراتژیک فرایند تعیین اهداف یک ارگان گسترش سیاست های ارگان و برناتمه ریزی برای دستیابی به این اهداف و اختصاص دادن منابع لازم برای این اهداف است. در نتیجه وقتی امور لازم برای تحقق برنامه ها و همترازی استراتژیک صورت گرفت، می تواند مخرکی باشد و نقش مهمی را در EI ایفا کند. که این اهداف همان افرادی هستند که به طور مثبتی تمایل به برقراری ارتباط با دیگران را دارند. به عبارت دیگر، شخصیت ها با انگیزش بالا تمایل به داشتن EI بالاتر دارند و این عاملی است که افراد را به سوی بهبود رضایتمندی شغلی و بازده ارتباط هدایت می کند.
خلاصه
همه بخش های اجرایی ترجیح می دهند که عملکرد سازمانی خودشان را درسطح بهتری مشاهده کنند و تحقیقیات زیادی را بر روی ابزاری که به آنها در این مسیر کمک می کند انجام دهند. در طول دهه های اخیر، مدیران منابع انسانی بر این عقیده بودند که وظایف آنها عملکرد سازمانی را بالا می برد. این مباحثه با یک تردید در بخش اجرایی بوده است، که آیا اختصاص مبالغ هنگفت به منابع انسانی سرمایه گذاری خوبی است. ده ها مطالعه این موضوع را مورد آزمایش قرار دادند، اما نتایج متناقض آنها هیچ نتیجه ای را به همراه نداشت. برای حل این سوال جدلی و قدیمی – آیا مدیریت منابع انسانی برای عملکرد سازمانی اهمیت دارد؟- ما مدارک در دسترس را بررسی کردیم. بر اساس اطلاعاتی از 19000 سازمان، ما به این نتیجه رسیدیم که مدیریت منابع انسانی ارزش های چشمگیری را برای سازمان به همراه دارد. علاوه بر این، ارزش افزوده موقعی دارای قدرت بالا می باشد که سیستم های منابع انسانی به جای عملکردهای فردی مورد تاکید بوده، و زمانی که تصمیمات مدیریت منابع در پیوند با استراتژی، و در میان شرکت های تولیدی باشد.
1- از پرسنل تا منابع انسانی:
در طول دهه 1970 و اوایل 1980، حرکتی در شرکت ها شروع شد که واحدهای پرسنلی به واحدها منابع انسانی تغییر نام یافت. این تغییر تاکیدش بر این است که منابع انسانی دارایی های مهمی می باشند، نه فقط اجزایی می باشند که در موقعیت ها قرار می گیرند. این همچنین این شناخت را ایجاد کرد که سازمانها نباید به کارمندان به عنوان یک هزینه نگاه کنند بلکه به آنها به عنوان یک منبع حیاتی از منافع و مزایا نگاه کنند.