چکیده
تحقیق حاضر گزارشی در مورد مدلسازی سیستم کبالت- پلاتین با فازهای منظم مکعب با وجوه مرکز دار با ساختارهای L10 و L12 با استفاده از روش کلفاد (CALPHAD) است. فازهای مایع، hcp و fcc به عنوان محلول های جانشینی مدلسازی شده و در آن پارامترهای اندرکنشی به شکل چند جمله ای ردلیچ-کیستر وابسته به ترکیب هستند. فازهای fcc منظم و نامنظم بر حسب عبارات انرژی ترکیبی با یک تابع ساده انرژی آزاد گیبس مدلسازی شده اند. معادله فازی و اکتیویته های بدست آمده برای کبالت و پلاتین با اطلاعات تجربی موجود سازگاری خوبی دارند. محاسبات قوانین اول برای بدست آوردن آنتالپی تشکیل برای فازهای منظم fcc در 0 درجه کلوین انجام شدند. آنتالپی های تشکیلی که برای فازهای منظم محاسبه شد نسبت به آنتالپی تشکیل حالت نامنظم در دماهای کمتر که توسط مدلسازی کلفاد بدست آمدند، کمتر منفی هستند. سیستم های Fe-Pt و Ni-Pt حالتی مشابه سیستم Co-P دارند که بر حسب عبارات گشتاور مغناطیسی کلی فازهای منظم fcc مورد بررسی قرار می گیرند.
کلیدواژه: کلفاد، مدلسازی ترمودینامیک، سیستم کبالت- پلاتین، استحله منظم / نامنظم
مقدمه
ترکیبات کبالت-پلاتین به دلیل خواص کاتالیستی فوق العاده ای که در واکنش های شیمی ایی دارند مورد استفاده قرار گرفته اند [3-1]. آلیاژ کبالت پلاتین L10 برای توسعه محیط ذخیره مغناطیسی با دانسیته بسیار بالا مورد مطالعه قرار گرفته است [5، 4]. سیستم کبالت-پلاتین هم یک قسمت مهم از داده های موجود در مورد ابرآلیاژهای پایه نیکل مثل TTNI8 است [6].
سیستم کبالت-پلاتین یک استحاله منظم/نامنظم در محلول جامد fcc نشان می دهد که در آن فاز نامنظم (A1) در دماهای بالا به ساختار L10 با نزدیک به 50% اتمی پلاتین و ساختار L12 با نزدیک به 25 و 75% اتمی پلاتین منظم می شود. این فرآیند در بسیاری از سیستم های دوتایی بین پلاتین و فلزات واسطه ای چون نیکل و آهن رخ می دهد [8، 7]. یک روش برای توصیف چنین استحاله منظم/نامنظم fcc با روش کلفاد و انرژی ترکیب، با استفاده از یک مدل با چهار زیرشبکه ایجاد شده است [9]. مدل چهار زیرشبکه همانطور که از نام آن برمی آید از چهار زیرشبکه برای توصیف چهار مکان در چهاروجهی fcc استفاده می کند که ساختارهای A1, L12 و L10 را از هم متمایز می کند. با این روش، می توان از اطلاعات ترمودینامیکی تجربی حالت نامنظم مانند آنتالپی ترکیب و اطلاعات حالت منظم مانند آنتالپی تشکیل و آنتالپی های استحاله فازی نامنظم به منظم برای بررسی پارامترهای مدل استفاده نمود.
چکیده
ساختار آب، تئوری شبیه ترمودینامیک در چندین سال قبل منتشر شده است که اثر نیروهای آبگریز در غشاءهای آبدار متقارن (اریکسون، لجانگرین، کلیسون، چِم، سوک و سال 1989) حلقه های نا متقارن بین سطوح میکای ساده و آبگریز کلی بوده است. ناشی شدن فشار بر هم کنشی مبنا در ثبت داده های آزمایش بوسیله کلسیون و دیگران (سال 1987) توافق خوبی داشته است. از این جهت، حمایت زیاد برای مطالعه اصلی نیروی آبگریز به پیوند هیدروژنی وابسته به فرآیندهای شکل گیری خوشه در آب در تماس با سطح جامد آبگریز است.
کلیدواژگان: نیروی سطح هیدروفوبیک، پوشش های مایع غیرمتقارن، شکل گیری خوشه در آب، سطح میکا هیدروفوبیک
مقدمه
علاوه بر نیروهای بر همکنش رایج DLVO که بین غشاءهای نازک عمل می کنند (نیروی های جاذبه واندروالسی و دافعه استاتیک) حضور جاذبه مولکولی غیر قطبی بامقادیر طولانی به خوبی مستند است. که برا پوسته های نازک آبدار پیچیده شده بین سطوح هموار و نیروهای همگن پوست مولکول غیر قطبی بالا می رود. چندین سال پیش نوشته های بسیاری درباره این موضوع به طور کلی توسط کریسن سون و کلا اِسون به بررسی پرداختند. به طور منطقی جاذبه مولکولی غیر قطبی یک تنوع از مکانیزم هایی را پیشنهاد کرد و برخی از آنها به بررسی دقیق جزئیات مهّم پرداخته است. برای یک بحث مهّم از این موضوع ما یک فصل از کتابی که اخیراً توسط اریکسون و یون نوشته شده است مرجعه می کنیم. تا کنون، توافقی کلی درباره جاذبه مولکولی غیر قطبی به دست نیامده است. گویا درست ترین هدف تئوری که تحریف شده است، توسط اِریکسون ارئه شده است. در سال 1989 و بر اساس مفهومی از یک ساختار افزوده شکل دهی شده برای آب در مجاورت یک سطح جامد غیر قطبی. به طور مفهومی، این هدف به قضایای اصلی از بلیک و کیچنر وایزرال ویل و پاشلی بر می گردد. در یک روش مشابه، دِرجاگوین و چاریو به جاذبه غیر قطبی به مفاهیم (مؤلفه ساختاری فشار منفصل) اشاره می کند.
چکیده
این مقاله به طرح این موضوع می پردازد که چگونه علم جغرافیا می تواند در آموزش پرستاری ادغام گردد. در یک سطح، تحقیق در ارتباط با آموزش پرستاری از نظر جغرافیا می تواند به درک علمی کنونی از جا به جایی در مکان که تجارب علمی را ایجاد می کند و بازدهی را تحت تاثیر قرار می دهد، بیافزاید. در سطح دیگر، به عنوان بخشی از دوره پرستاری، آموزش مفاهیم موضوعات از نظر جغرافیایی به دانشجویان، دیدگاه منحصر به فردی را در آن ها در مورد موضوعات اصلی به وجود می آورد.
کلیدواژه: فضا، مکان، آموزش پرستاری، جغرافیای سلامت
مقدمه
در ابتدا بحث باید به این موضوع اشاره کرد که، مجموعه ای از تحقیقات مربوط به پرستاری در سال های اخیر انجام شده است که دارای جنبه های جغرافیایی مجزایی می باشد. چنین فعالیت هایی تا به امروز حقایقی را در ارتباط با تحقیقات مربوط به پرستاری و جغرافیای انسانی و همچنین ارتباطات منظمی را برای چندین دهه ایجاد کرده است. با معکوس کردن تغییرات و جنبه های متنوع جغرافیای سلامت، تعداد زیادی از این تحقیقات به درک و فهم چنین مکان هایی به عنوان یک پدیده قدرتمند اجتماعی و فرهنگی می پردازد. در چنین مفهومی، مکان ها دارای ارتباطات نیرومند، یعنی توسط افراد مورد مذاکره و استفاده قرار می گیرند – و به صورت نمادینی مرتبط و تعیین می گردند و به انعکاس رفتار انسانی می پردازند. در واقع، به دست آوردن تجربه از مکان های مختلف از طریق اجتماعی شدن در آن مکان ایجاد می گردد و باعث ایجاد احساسی در ارتباط با آن مکان می گردد. فرضیات نظری مهمتر ارتباط با جغرافیای سلامت و بررسی های جغرافیایی مربوط به پرستاری به این صورت می باشد که کسب تجربه در ارتباط با مراقبت های بهداشتی نمی تواند جدا از مکان هایی باشد که آن به دست می آید. به طور خلاصه، درک مطلوب مکان ها در جایی بین دانش مکان ها و درونی بودن مکان ها قرار دارد.
علاوه بر چنین نظریاتی، نظریات دیگری نیز در ارتباط با تحقیقات جغرافیایی در پرستاری توسط مقالاتی مورد بررسی قرار می گیرد. بنا بر گفته های اندرو، چنین بحث هایی بر مبنای مشاهداتی می باشد که در آن روابط فعال بین بیمار و پرستار تحت تاثیر تغییرات نظام سلامت قرار می گیرد. به طور خاص تر، مکان های جدیدتر در ارتباط با مراقبت های بهداشتی مانند خانه ها، مکان های ثابت و اقتصاد گذرا همانند بیمارستان ها، و افزایش موارد فیزیکی، عاطفی بین پرستار و بیمار همه عملا ارتباط مکانی را به وجود می آورند. علاوه بر این چنین موضوعی مطرح می شود که مشارکت مهم این رشته از تحقیقات تلاشی برای بازبینی محیط پرستاران که در طولانی مدت به عنوان یک عنصر مرکزی در مدل های مربوط به پرستاری به کار می رود می باشد. همچنین این موضوع نیز ادعا می شود که تجزیه و تحلیل جغرافیایی یک مفهوم بازبینی شده و اختصاصی را در ارتباط با محیط ارائه می دهد. این موارد شامل تاکید و درک در ارتباط با محیطی که در مربوط به افراد و موقعیت آن ها در ایجاد روابط و فرایند های تاریخی ترسیم شده است می باشد.
خلاصه
این مقاله به توصیف، برآورد بایاس برون خطی و سیستم اصلاح کنترل ترافیک هوایی مرتبط با حسگرها، که در تجهیزات توسعه یافته جدید تحت کنترل اروپا برای ارزیابی سیستم های نظارتی ATC (کنترل ترافیک هوایی) مورد استفاده قرار می گیرد، می پردازد. الگوریتم های تخمین بایاس اساس تمرکزشان را بر روی حسگرهای رادار قرار می دهند، اما راه اندازی حسگرهای جدید (به ویژه سامانه نظارتی اتوماتیک وابسته، و سامانه نظارتی چندگانه) نیازمند توسعه این روش ها می باشد. در این مقاله معماری تخمین بایاس بر مبنای مدل های خطا برای تمام حسگرها طراحی می گردد. مدل های خطای توصیف شده، وابسته به فیزیک فرایند اندازه گیری هستند. نتایج روش های تخمین بایاس با داده های شبیه سازی شده نشان داده می شود.
کلمات کلیدی: تخمین بایاس، کنترل ترافیک هوایی، ADS-B، سامانه نظارتی چندگانه
– مقدمه
TRES (بازسازی مسیر و مجموعه ارزیابی) در آینده نزدیک جایگزین بعضی از بخش های نسخه های کنونی مجموعه SASS-C (سیستم پشتیبان تحلیل نظارتی مراکز) می گردد [1]. این سیستمی می باشد که برای ارزیابی عملکرد مسیریابی چندحسگری/ چندهدف ATC (کنترل ترافیک هوایی) مورد استفاده قرار می گیرد. این مقاله به شرح معماری کلی سیستم های ارزیابی می پردازد، و جزییاتی را در مورد بعضی از عوامل مرتبط با فرصت بازسازی مسیر می دهد.
فرصت بازسازی مسیر (OTR) به عنوان فرایند پیمانه ای در TRES می باشد که تمام داده های واقعی موجود از تمام حسگرها مورد استفاده قرار می گیرد تا به مسیر مناسبی برای تمام واپیماها در حوزه مورد نظر دست یابیم. این موارد نیازمند ارزیابی دققیق برای بازسازی مسیر، تخمین بایاس و اصلاح به منظور هماهنگی اندازه گیری های حسگر مختلف، و هموارسازی چندحسگر تطبیقی برای دستیابی به مسیرهای داخلی نهایی می باشد. باید اشاره کنیم که این یک فرایند پیمانه ای برون خطی بوده که بطور بلقوه کاملا متفاوت از سیستم های همجوشی داده تمام وقت معمول مورد استفاده در ATC (کنترل ترافیک هوایی) می باشد. ترتیب پردازش داده و تکنیک های پردازش متفاوت می باشند.
چکیده
ضرب المثلی وجود دارد که می گوید، اگر بتوانید چیزی را بشمارید، قادر به کنترل آن می باشید. ترکیب به عنوان عملیات بنیادین برای هر سیستم دیجیتالی، پردازش سیگنال دیجیتال، یا سیستم کنترل می باشد. فعالیت سریع و دقیق سیستم دیجیتال به شدت تحت تاثیر عملکرد افزونه های ثابت می باشد. با توجه به این، افزونه هیبریدی کارآمد که به ترکیب افزونه انتخابی انتقال و افزونه انتقالی موج دار با استفاده از فناوری QCA می پردازد، برای برآوردن تمام نیازهایی که برای جریانات دیجیتالی ضروری می باشند، طراحی شده است. QCA به عنوان نانوفناوری نوظهور، با پتانسیل سرعت بالاتر، اندازه کوچکتر، و توان مصرفی پایین تر از فناوری مبتنی بر ترانزیستور می باشد. پیشرفت های اخیر در نانوالکترونیک مقدمه خوبی برای مکانیک کوانتوم الکترون ها، مفاهیم الکترون های آزاد و محدود شده، می باشد. از این رو، با کمک فناوری QCA، افزونه های هیبریدی مطرح شده، زمانی که در مقایسه با افزونه های قبلی قرار می گیرند، محصولاتی با تاخیر منطقه ای کمتر تولید می کنند و این افزونه های پیشنهادی برای الگوریتم ضریب تکثیر درخت والاس بکار گرفته می شوند، که در اینجا بازده تاخیر منطقه تاخیرکاهش یافته و سرعت ضریب تکثیر چند برابر می شود.
کلیدواژه: افزونه هیبریدی، QCA- اتوماتون سلولی کوانتوم نقطه ای، نانوالکترونیک
مقدمه
در طی دهه اخیر، تجهیزات نانوالکترونیک مختلفی مورد توجه جوامع تحقیقاتی قرار گرفته است. این موارد شامل نانولوله های کربنی، نانوسیمهای سیلیکونی، دیودهای تونل ساز تشدید کننده، و موارد دیگر می باشد. این تجهیزات به عنوان جایگزینی برای فناوری VLSI بر مبنای CMOS می باشد. فیزیک تجهیزات متعارف بر مبنای مدل الکترون آزاد و بر مبنای کوچک بودن ابعاد دستگاه می باشد. این مدل مناسب نمی باشد زیرا انرژی که یک الکترون می تواند داشته باشد به صورت تفکیک شده می باشد. کتاب های اخیر در زمینه نانوالکترونیک به عنوان مقدمه خوبی برای علم مکانیک الکترون ها، مفاهیم مربوط به الکترون های آزاد و محدود، و همچنین الکترون های مجزا و بسیاری از دستگاه های الکترون می باشد. یکی از تجهیزات پیشنهادی در تحقیقات به عنوان جایگزین برای فناوری مبتنی بر CMOS متعارف، به نام اتوماتون سلولی کوانتوم نقطه ای (QCA) می باشد. در QCA، ابزار مورد استفاده برای منطق، همچنین برای پیوند مورد استفاده قرار می گیرد. گیت های منطقی پایه در معماری QCA بر مبنای گیت های اکثریت (که به عنوان ووتر اکثریت نیز نامیده می شود) و وارونگر می باشد.