چکیده
ویژگی های متالورژیکی از قبیل کشش، سختی، چغرمگی و استحکام در برابر خوردگی جوش های غیرمشابه بین فولاد ضدزنگ آستنیتی عیار X5CrNi18-10 و فولاد ضدزنگ مارتنزیتی عیار X20CrMo13 مورد ارزیابی قرار گرفت. الکترودهای فولاد ضد زنگ دولایه و آستنیتی هر دو به منظور اتصال این ترکیب مورد استفاده قرار گرفتند و در این راه از فرآیند جوشکاری قوس فلز دستی چندگذری استفاده شد. جوش های آزاد ناقص همراه با جوش های قابل مصرف درست شدند. مشخص شد که استحکام کششی تکه بهم جوش خورده که توسط الکترود دولایه (E2209-17) ایجاد شده بود، نسبتا کمتر از استحکام کششی الکترود آستنیتی (E308L-16) است. چقرمگی رسوبات E2209-17 و E308L-16 حتی در دمای کم صرف نظر از درونداد گرمایی قابل قبول بود. سختی در هر دو جوش ساخته شده با الکترود آستنیتی E308L-16 و دولایه E2209-17 در فیوژن فلزی جوش/ X20CrMo13 به دلیل بازپخت گرمایی و پس از سرعت سرمایشی بالا افزایش یافت. مشخص شد که استحکام در برابر خوردگی متخلخل فلز جوش ساخته شده با فلز پرکننده E2209-17 و E308L-16 قابل قبول است. با وجود این منطقه حرارت دیده در فلز پایه X20CrMo13 و قطعه جوش خورده تحت تأثیر خوردگی الکترولیتی قرار گرفت. این بررسی نشان داده است که از هر دو فلز پرکننده برای اتصال فولاد ضدزنگ آستنیتی به فولاد ضدزنگ مارتنزیتی استفاده کرد.
کلیدواژه: فولاد ضدزنگ مارتنزیتی و فریتی، قابلیت جوشکاری، استحکام کشش، چغرمگی، استحکام در برابر خوردگی
مقدمه
به دلیل استحکام در برابر خوردگی قابل قبول، خواص مکانیکی خوب و به صرفه بودن فولاد ضدزنگ مارتنزیتی، گرایی و کاربرد آن در برخی بخش های صنعتی رو به افزایش بوده است. خواص مکانیکی خوب، استحکام در برابر خوردگی قابل ملاحظه و قابلیت جوشکاری خوب فولاد ضد زنگ آستنیتی باعث شده که صنعت این نوع فولاد راترجیح دهد. با اینحال اطلاعات کمی در مورد روابط خاصیت/ ریزساختار در جوش های غیرمشابه بین فولاد ضدزنگ آستنیتی و مارتنزیتی بااستفاده از الکترود فولاد ضدزنگ ودولایه وجد دارد. کاربرد روزافزون فولادهای ضدزنگ نیازمند درک بهتری از موضوعات مربوط به جوش ها برای فلزات غیرمشابه می باشد. اتصال مواد غیرمشابه به دلیل تفاوت در خواص فیزیکی، شیمی ایی و مکانیکی فلزات پایه جوش خورده در کل بحث برانگیزتر از اتصال فلزات مشابه می باشد. این تفاوت ها علاوه بر این انتخاب فلزات پرکننده سازگار با هر دو فلز پایه را دشوار می کند.
رشته: مهندسی عمران
مقطع: کارشناسی و ارشد
تاریخ آزمون: دفترچه سوالات عمومی و اختصاصی سال 87/5/18
مواد امتحانی موجود در این بسته
60 سوال اختصاصی
30 سوال عمومی شامل ادبیات فارسی و زبان انگلیسی و رایانه
+ تمامی موارد دکر شده به صورت یکجا در این بسته موجود است.
چکیده
موادی که در اتصالات الکتریکی به کار برده می شوند از جنس آلیاژ مس هستند (برنج یا برنز) که با روش آبکاری دو لایه پوشش هم بر روی آن ها نشانده می شود، لایه اول از جنس نیکل بوده (لایه نفوذی) و لایه دوم از جنس طلاست (لایه مقاوم در برابر خوردگی). روزنه هایی در پوشش نیکل و طلا وجود دارد که منجر به خوردگی زیرلایه ای می گردد. برای اصلاح ساختار پوشش طلا، عملیات سطحی لیزری بر روی انجام شده است. ابتدا از یک لیزر اکسایمر (دی مر تحریک شده) استفاده شده است چون ضریب جذب فوتون آن از محدوده ماورای بنفش بالاتر است و در ثانی اشعه لیزر آن به صورت یکنواخت برای عملیات سطحی عمل می کند. هدف این عملیات سطحی محدود کردن تخلخل لایه طلاست که این تخلخل منشأ حفرات خوردگی می باشد؛ هدف دیگر آن صاف کردن سطح تا حدی است که زبری سطح از از ایجاد اتصال صحیح الکتریکی جلوگیری نماید. اثر عملیات لیزری طبق پارامترهای مختلف سطحی بررسی می شود (پارامترهایی چون زبری زیرلایه، ضخامت دو پوشش متوالی نیکل و طلا). مدل عددی هم برای شبیه سازی اثر پارامتر اشعه لیزر بر روی ذوب سطحی مورد استفاده قرار گرفته است. تست خوردگی هم در محیط هوای مرطوب مصنوعی ایجاد شده که حاوی مقادیر کمی آلاینده (NO2, SO2 و Cl2) بود انجام شد. روش های استفاده شده برای کنترل این اثرات میکروسکوپ نوری و میکروسکوپ الکترونی روبشی SEM هستند.
کلیدواژه: عملیات لیزری، خوردگی، پوشش دهی طلا
مقدمه
صنعت تولید قطعات غیرفعال یکی از زیر مجموعه های اصلی فرآیندهای الکترونیکی برای صنعت ارتباطات یا محاسبات می باشد. در رابط ها اتصالات الکتریکی از جنس آلیاژهای مس (برنج یا برنز) بوده که با یک پوشش نیکل (لایه نفوذی) و یک لایه پوشش طلا (لایه مقاوم به خوردگی) پوشانده شده اند. بررسی مکانیزم خوردگی اتمسفری نیکل محافظت شده با طلا نشان داده است که حفراتی در لایه طلا وجود دارد که سبب فرآیند خوردگی لایه های زیری می شود [1و2]. این تخلخل احتمالاً به ساختار کریستالی خطی سلولی رسوب طلا مربوط می باشد. با این حال حفاظت نیکل نیاز به یک پوشش طلای کاملاً محکم دارد.
چکیده
خط مرز مارتنزیت بالای از نمودار شافلر برای فلزات جوش فولاد ضدزنگ را می توان به نمودار WRC-1992 جابجا کرد. با اینحال، اندازه گیری های مغناطیسی و آزمون ها خمیدگی لایه طولی فلزات جوش تطابق خوب و مفید با این مرز را نشان نمی دهد. بسیاری از ترکیبات رسوب اکی والان های کروم و نیکل کمتر از اکی والان مرز مارتنزیت جابجا شده شافلر هچ گونه مارتنزیت رسوب شده را نشان نمی دهد و آزمون خمیدگی لایه طولی 2T را پشت سر می گذراند. براساس اندازه گیری های مغناطیسی و آزمون های خمیدگی تقریبا 100 ترکیب فلزی جوش که به صورت رسوبات قوسی غوطه ور تک عبور بر روی فولاد نرم ASTM A36 بدست آمد، مرز مارتنزیتی جدیدی برای افزودن به نمودار WRC-1992 پیشنهاد می شود. این مرز ترکیباتی که نسبت به مارتنزیت واکنش نشان نمی دهند و آزمون خمیدگی لایه طولی 2T را پشت سر می گذرانند را از ترکیباتی که وجود مارتنزیت رسوب شده را نشان می دهند و در آزمون خمیدگی شکست می خورند، جدا می کند. از آنجا که منگنز در نمودار WRC-1992 قسمتی از اکی والان کروم و اکی والان نیکل نیست، خط مختص سطح Mn لحاظ شده در آزمون ها تقربا 1%، می باشدکه برای کلاد کردن (پوشاندن) قسمت اعظم فولاد ضد زنگ و موقعیت های اتصال فلزی غیرمشابه مناسب است. این خط احتمالا برای رسوباتی که محتوی Mn خیلی زیاد هستند، نقش محافظتی ایفا می کند.
کلیدواژه: مارتنزیت، فولاد ضدرزنگ، فلز جوش، نمودار WRC-1992، پوشش (کلاد) ، اتصال فلز غیرمشابه
مقدمه
نمودار WRC-1992 (مرجع 1) برای فلزات جوش فولاد ضد زنگ توسط موسسه بین المللی جوشکاری (IIW) به عنوان دقیق ترین و مرجح ترین نمودار تشکیل به منظور برآورد و پیش بینی فریت در فلزات جوش فولاد ضدزنگ فریتی- آستنیتی دولایه و ظاهرا آستنیتی به رسمیت شناخته شده است (مرجع 2). در نتیجه، این نمودار با ASME Boiler and Pressure Vessel Code همراه با ضمیمه 1994زمستان آن ثبت شد. علاوه بر صحت پیش بینی کنندگی بهتر از نمودار DeLong (مرجع 4) ، نمودار WRC-1992 گستره پیش بینی را تا ماکسیسمم 100 FN گسترش می دهد. بااینحال، نمودار شافلر خیلی قدیمی (مرجع 5) مطابق شکل 1، همواره برا پش بینی فریت در پوشاندن (کلاد) و اتصال فلز غیرمشابه (مرجع 6) در قسمت های بزرگ مورد استفاده قرار می گیرد.
مقدمه
بسیاری از فن آوریهای نوین به موادی نیاز دارند که ترکیب غیر معمولی از خواص را با آلیاژهای فلزی، سرامیکی و پلیمرهای معمولی حاصل نمی آید بدست می دهد. به عنوان نمونه مواد مورد نیاز درسفینه های فضائی، زیر دریائی ها و کاربردهای حمل و نقل از این قبیل است که باید در عین چگالی کم، استحکام سفتی و مقاومت به سایش و ضربه نیز وجود داشته باشد. از اینرو نیاز به مواد
جدیدی به نام کامپوزیت میباشد. کامپوزیت عبارت است از هر ماده چند فازی که سهم برای بدست آوردن مواد با استحکام و به ویژه استحکام به وزن بالا، می توان رشته هایی با مدول کشسانی و استحکام بالا را در یک زمینه فلزی یا پلیمری قرار داد. در کامپوزیت ها که مواد مرکب هم نامیده می شوند، دو یا چند ماده در مقیاس ماکروسکوپی با هم ترکیب شده و خواص مورد نظر را ایجاد می کنند. اگر چه می توان با ترکیب کردن بعضی مواد در مقیاس میکروسکوپی هم به خواص مورد نظر دست یافت، که به بحث آلیاژها مربوط می گردد. درواقعکامپوزیتها موادی چند جزئی هستند که خواص آنها در مجموع از هرکدام از اجزاء بهتر است. ضمن آنکه اجزای مختلف، کارایی یکدیگر را بهبود می بخشند. کاپوزینت یک ماده چند فازی است که بصورت مصنوعی ساخته می شود فازها باید از لحاظ شیمیائی متفاوت باشد و با فصل مشترکهایی مچزا شوند. مطابق این تعریف، اغلب آلیاژهای فلزی و بسیاری از سرامیکها کامپوزیت نیستند زیرا فارهای چند گانه آنها درنتیجه یک پدیده طبیعی تشکیل شده است. بسیاری از کامپوزیت هاتنها از دو فاز تشکیل شده اند:
فاز زمینه که پیوسته است وفاز دیگر که غالبا فاز پراکنده است تقویت کننده گفته میشود. خواص کامپوزیت به خواص فازهای تشکیل دهنده آن، مقادیر آنها و هندسه فاز پراکنده شده وا بسته است.