این تحقیق از تکنیک مدلسازی مدلسازی معادله ساختاری برای پیش بینی بین المللی سازی کسب و کارهای کوچک از سرمایه انسانی کارافرین استفاده می کند(ابعادی چون: مهارت در کسب و کار بین المللی، گرایش بین المللی، درک محیطی و دانش مدیریتی مد نظر قرار می گیرند). در حالی که گرایش های بین المللی و درک ریسک های محیطی به پیش بینی بین المللی سازی، مهارت های کسب و کار بین المللی و دانش مدیریتی می پردازد. کاربرد این یافته ها به منظور تحقیق و عملکرد مورد بحث قرار می گیرد.
بین المللی سازی کسب و کارهای کوچک به عنوان یک عامل اصلی در توسعه اقتصادی و رشد واحد اقتصادی می باشد. بین المللی سازی برای توسعه اقتصادی (Jaffe & Pasternak, 1994) و رفاه کشورها و کسب شهرت بین المللی (Diehl, Leibold, Koeglmayr, & Muller, 1984)سودمند می باشد. بین المللی سازی به عنوان یک گزینه استراتژیکی مهم برای رشد واحدهای اقتصادی کوچک می باشد (Skrt & Antoncic, 2004). نظریات مختلفی به توصیف چرایی مشارکت یک واحد اقتصادی در فعالیت های بین المللی و نقش و تاثیر کارافرینان در این فرایند پرداخته اند. کارافرین به عنوان یک متغیر کلیدی در بین المللی سازی کسب و کارهای کوچک به عنوان یک تصمیم گیرنده در واخد اقتصادی می باشد.
This study uses a structural equation modelling technique to predict the internationalization of small and medium-sized enterprises (SMEs) from the entrepreneur’s human capital (dimensions: international business skills, international orientation, environmental perception, and management know-how). While international orientation and environmental risk perception predicted internationalization, international business skills and management know-how did not. The implications of these findings for research and practice are discussed.
هدف اصلی شبکه بندی شناختی، تجهیز شبکه های قدیمی با مجموعه ای از اطلاعات به منظور توسعه آن ها و دستیابی به سطوح بالاتری از عملکرد نسبت به مواردی که در حال حاضر قابل دسترسی می باشد، است. ویژگی اصلی شبکه های شناختی، قابلیت ارزیابی شرایطی می باشد که در ان بکار گرفته می شوند، تا واکنش های منطقی را بر مبنای شرایط کنونی به سمت اهداف بهم پیوسته و استفاده از تجارب گذشته ایچاد کند. چنین شبکه های توسعه یافته ای توسط پیچیدگی غیر قابل اغماضی مشخص می گردند، که اگر همراه منافع مرتبط، همانند افزایش عملکرد یا کاهش هزینه های مدیریتی باشد، قابل تحمل است. طرح های شناختی مختلف تا به حال در تحقیقات گذشته مطرح شده اند، که در محدوده تعریف چارچوب کلی، تا معماری گره شناختی، و کاربردهای خاص، می باشند. هدف این مقاله توضیح مفاهیمی می باشد که در بررسی های قبلی نیز مد نظر قرار داده ایم، که توضیح می دهیم چگونه الگوی شبکه بندی شناختی باعث پر کردن خلاء بین طرح های سرویسگرا شده و آن ها را با استفاده از استدلال اطلاعات بیرونی، یعنی اطلاعاتی که بطور موضعی در دسترس نبوده و در جاهای دیگری شبکه مد نظر قرار می گیرد، توسعه می دهد. این باعث می شود که فرایند شناختی به دورنمای جهانی از شبکه دست یابند، که باعث تسهیل پیشرفت بهترعملکردهای به هم پیوسته می گردد.
«منافع عمومی» عبارتی است که ما به عنوان محققین حسابداری آن را با حسابداری با استفاده از انعکاس مرتبط می کنیم. وقتی درباره حسابداری و جامعه صحبت می کنیم به صورت غیرارادی هنجارها به موضوع راه می یابند، و لذا طبیعی می دانیم که به این مسئله پافشاری کنیم که حسابداری بایستی در خدمت منافع عمومی باشد.
این مقاله، فناوری های اطلاعاتی مختلفی را مرور می کند که برای فراهم کردن بازخوردهای مربوطه به ورزشکاران استفاده می شوند. مثال های برگرفته شده از رشته های ورزشی مختلف برای نشان دادن کاربردهای منتخب بازخوردهای مبنی بر فناوری بکارگرفته شده اند. سیستم های بازخوردى مختلفی مورد بحث قرار گرفته اند که شامل بینایی، شنوایی و گیرنده های عضلانی می باشند. هر فناوری توصیف شده در اینجا مبنی بر این فرض است که بازخورد در نهایت باعث بهبود کسب مهارت و عملکرد ورزشی خواهد شد و همینطور سودمندی آنها برای ورزشکاران و مربیان ورزش جهتِ تعلیم به روشی منتقدانه ارزیابی می شود.
بازخورد، فناوری اطلاعات، کسب مهارت، ورزش، آموزش
این موضوع بخوبی سندیت داده شده است وقتی که بازخورد به روشی مناسب فراهم شود، کسب مهارتِ حرکتی به طور قابل ملاحظه ای بهبود می یابد (برای مروری کلی رجوع کنید به شمیت و لی، 1999). در نتیجه، بازخورد یک عامل مهم در بهبودِ مهارتهای ورزشی می باشد. اخیراً پیشرفت ها در فناوری اطلاعات، بهبود و تقویت بازخوردی که ورزشکاران در هنگام آموزش و مسابقه دریافت می کنند را تسهیل کرده است. به علاوه، فناوری مدرن چنان تأثیر مهمی بر ورزش داشته است که بسیاری از ورزشکاران و مربیان ورزشی به اطلاعات مشتق شده از پیشرفت های فناوریکی ارزش زیادی قائل می شوند. این قضیه ممکن است که مرتبط با مفهوم بازخورد باشد که از تئوری کنترل مکانیکی سرچشمه گرفت. بر اساس چنان مدلهای مهندسی، سیستم های حلقه بسته طوری طراحی شده بودند که خودپایداری یا تعادل خود را نزدیک به یک مقدار مرجع نگه دارند به طوریکه یک دستگاه محرک اصلی قادر به کار باشد (شانون و ویور، 1949). انحرافات از مقدار مرجع حالت پایا به عنوان خطا برنامه ریزی می شدند که این خطا یک سیستم را جهت خنثی یا تصحیح کردن آن فعال می کرد. به عبارت دیگر در علمِ حرکت عموماً انتظار می رود که اطلاعات بازخورد دربارۀ حرکت، تصحیحاتی سیتماتیکی در عملکرد را قادر کنند.
هدف: هدف این مقاله بررسی رابطه میان ویژگی های شخصیتی مصرف کننده، هویت نام تجاری و وفاداری به برند، می باشد. طرح، روش، رویکرد- از روش نمونه برداری راحت برای جمع آوری داده های مقدماتی استفاده شد. در مجموع از 400 مصرف کننده بزرگسال که به دنبال خرید یا قصد خرید اسباب بازی یا بازی های ویدئویی در پاساژ های شهر تایپه بودند مصاحبه ای گرفته شد، و 387 پرسش نامه گرداوری شد؛ نرخ پاسخ مفید 96.75 درصد بود. تحلیل رگرسیون منطبق با فرضیه های تست شده بود. یافته ها- یافته های اصلی عبارتند از: ارتباط مثبت قابل توجه بین ویژگی شخصیت برونگرایی و برانگیختگی هویت برند؛ ارتباط مثبت قابل توجه بین ویژگی شخصیت مطلوب و و برانگیختگی هویت برند، صمیمیت هویت برند، و روح رقابت هویت برند؛ روح رقابت و اغواپذیری شخصیت برند، دارای تاثیر قابل توجه مثبتی بر روی وفاداری محرک بوده است؛ روح رقابت، راحتی و اغواپذیری شخصیت برند دارای تاثیر قابل توجه مثبتی بر روی وفاداری عمل بوده است؛ قابل قبول بودن و آزادی هویت برند دارای تاثیر قابل توجه مثبتی بر روی وفاداری عمل بوده است. محدودیت ها یا الزامات تحقیق- محدودیت در زمینه انتخاب کشورها و برندها و محدودیت در پوشش نمونه برداری. این مقاله تایید می کند که مصرف کنندگانی با خصوصیات شخصی متفاوت دارای درک متفاوتی از هویت برند بوده اند، که همچنین می توان آن را به صنعت بازی های ویدئویی و اسباب بازی تعمیم داد. این مقاله اثبات می کند که هویت متمایز برند می تواند منتسب به وفاداری به برند باشد. این موارد نشان می دهد که قابل پذیرش بودن و آزادی خصوصیات شخصی دارای تاثیر مثبتی بر روی وفاداری به برند می باشد. کاربرد های عملی- این مقاله ارزش هویت برند را که به شرکت سود می رساند نشان می دهد. این مقاله بر اهمیت وفاداری برند برای شرکت تاکید دارد. مصرف کنندگانی که با موافقت و آزادی عمل ثبت نام کردند به عنوان شرکت کنندگان هدف برای شرکت باندال می باشند. اصالت/ ارزش: ارزش دیگر مقاله ارتباط دادن بین نظریه و عمل بوده، و به بررسی ارتباط ویژگی شخصی مصرف کننده، هویت برند و وفاداری برند می پردازد.
شخصیت، هویت برند، وفاداری برند