این مقاله مدلسازی بازوی ربات سبک وزن BioRob را با تحریک کشسان سری به منظور شبیه سازی و طراحی کنترل کننده ارائه می دهد. ما کوپل حرکتی ایجاد شده بوسیله تحریک ایجاد شده بوسیله کابل را توصیف می نماییم و همچنین دینامیک بازوی ربات را که دربرگیرنده فعال کننده کشسان و مدل دنده و موتور است بررسی می نماییم. ما نشان خواهیم داد که چگونه مدل دینامیک معکوس استخراج شده از این معادلات می توانند به عنوان یک مبنا برای کنترل کننده ردیاب موقعیت مورد استفاده قرار گیرد. این مدل قادر خواهد بودکه به میزان کافی نوسانات ایجاد شده بوسیله کشسانی غیرخطی نسبتا بالای مفاصل را میرا نماید. ما نتایج بدست آمده ازشبیه سازی ها را ارائه خواهیم داد و به صورت مختصر پیاده سازی را برای کاربردهای واقعی شرح می دهیم.
کشسانی (ارتجاع) در تحریک بازوی های ربات برای مدت های طولانی به عنوان یک عامل نامطلوب شناخته می شد. هنگامی که در تحریک مفاصل کشسانی وارد می گردد، پهنای باند نیرو و گشتاور کاهش می یابد و پیچیدگی کنترل کننده برای میرا نمودن نوسانات و کنترل ردیابی افزایش می یابد. اگرچه مطالعات در مورد تحریک کننده های کشسان [١٣] نشان داده است که تطبیق پذیری مکانیکی در تحریک مفصل می تواند کنترل نیرو را در شرایطی مقید ساده سازی نماید و ایمنی را به دلیل فیلترینگ پایین گذر پیکهای گشتاور و نیروی بین مفاصل بدون کوپل و جعبه دنده افزایش می دهد و یهره وری یک کار خاص را با توجه به امکان ذخیره-سازی انرژی مکانیکی در کشسانی افزایش می دهد. برای مثال بهره وری پرتاب در [١٨] مورد بررسی قرار گرفت. در [١٩] یک راه کار تحریک با دو موتور برای افزایش پهنای باند گشتاور مفصل، بدون به مخاطره انداختن ایمنی مورد مطالعه قرار گرفت. یک دسته بندی نیز برای اصول تحریک ارتجاعی مفصل در [١٧] داده شده است.
اکسایش گلیکول در گلیوکسیل، مرحله واکنشی مهمی در تنفس نوری می باشد. گیاهان زمینی و خزه سبز کاروفیسین، گلیکول موجود در پراکسیسم را با استفاده از اکسیژن به عنوان عامل مشترک با اکسیژن ترکیب می کنند، در حالیکه خزه سبز کاروفیسین از دی هیدروناژ گلیکول میتوکندری (GDH) به همراه عوامل مشترک آلی استفاده می کند. تحلیل های قبلی وجود GDH را در میتوکندری آرابیدوپسیس تالیانا نشان دادند (AtGDH). در این بررسی، سهم AtGDH در تنفس نوری مشخص شده است. هر دو فعالیت GDH میتوکندری و فراوانی RNA تحت شرایط رشد تنفس نوری تنظیم شده اند. آزمایش ها نشان دادند که اکسایش گلیکول در استخراج های میتوکندری برای انتشار CO2 ترکیب می شود. این اثر می تواند با افزودن فاکتورهای موثر در بیماری برای آمینوترانسفراز تقویت یابد ولی با افزودن گلیسین جلوگیری می شود. رشته های الحاقی T-DNA برای AtGDH، کاهش چشمگیری را در فعالیت GDH میتوکندری و انتشار CO2 از گلیکول نشان می دهند. بعلاوه، تنفس نوری در این رشته های جهش یافته در مقایسه با نوع مونه وحشی کاهش می یابد که با تعیین شکافت CO2 و نسبت گلیسین/سرین تحت شرایط رشد تنفس نوری پخش می شود. داده ها نشان می دهند که اکسایش گلیکول میتوکندری سهمی در تنفس نوری در گیاهان بلند دارد. این مورد نشان دهنده حفظ تنفس نوری کلروفیسین در استرپتوفیت، با وجود تکامل پراکسیسم نوع برگی می باشد
دی هیدروناژ گلیکول، تنفس نوری، تکامل گیاه، استرپتوفیت
گیاهان زمینی، گروه مونوفیلیتی (تک ریشه ای) می باشند که از خزه های سبز بیرون می آیند. نزدیک ترین نسبت ها در گیاهان زمینی باقی مانده در خزه سبز کلروفیسین یافت می شوند. هر دو گونه اغلب تحت عبارت استرپتوفیت براساس هر دو شواهد مولکولی و یاخته شناسی رده بندی می شوند. یک ویژگی مهم مشترک بین استرپتوفیت ها وجود پراکسیسم نوع برگی حاوی GO به عنوان آنزیم کلیدی می باشد.
اصلاح ضریب توان و حذف هارمونیکهای جریان سمت شبکه در سیستم های تغذیه مهم می باشد و آن همیشه معضلی برای مصرف کنندگان توان الکتریکی و شرکت های توان الکتریکی می باشد. در این مقاله، تکنیک های کنترلی پیشرفته برای جبرانسازی یکپارچه توان راکتیو و هارمونیک ها توسعه داده می شوند. توسعه و پیشرفت ایده آل جدید در این مقاله، جلوگیری و مسدود کردن از هارمونیک ها به جای حذف هارمونیک ها می باشد و آن منجر به توانایی و مقاوم بودن قوی تر کنترلر به اغتشاشات ناشی از تغییرات بار، اختلالات و انحرافات پارامترها و دینامیکهای غیرمدل شده می شود.
طرح کنترلی جدید می تواند آشکارسازی جریان هارمونیکی را خیلی ساده کند. روش مسدود کردن هارمونیکها که در این مقاله ارائه شده، روابط و اصول ریاضی دقیقی دارد. در این مقاله یک نمونه شبیه سازی داده شده و نتایج شبیه سازی صحت و معتبر بودن و عملکرد روش جبران کننده یکپارچه را نشان می دهد.
با توسعه و پیشرفت تکنولوژی الکترونیک قدرت، تجهیزات الکترونیک قدرت به طور وسیعی در صنایع استفاده می شوند که به ناچار منجر به آلودگیهای هارمونیکی جدی و خطرناک و تلفات توان پسیو می شود. بنابراین مسئله چگونگی جلوگیری از جریان هارمونیکی و جبرانسازی توان راکتیو مربوط به هر دو مصرف کنندگان توان و شرکت های توان الکتریکی می شود. امروزه دو نوع از تجهیزات سد کننده هارمونیک وجود دارد که عبارتند از فیلتر قدرت پسیو (PPF) و فیلتر قدرت اکتیو (APF). مصرف کنندگان صنعتی معمولاً از PPF برای آلودگیهای هارمونیکی و جریانهای پسیو استفاده می کنند، اما PPF چندین عیب دارد که نمی توان بر آن غلبه کرد، مثلاً طراحی PPT به پارامترهای شبکه بستگی دارد، اندازه آن بزرگتر می باشد و موجب رزونانس در تعدادی از هارمونیک ها می شود و..
در این پروژه با استفاده از 4 سنسور مافوق صوت به شبیه سازی موانع عقب خودرو می پردازیم این سیستم در خودروهای سنگین که امکان دیدن فضای پشت اتومبیل در آیینه عقب ندارند کاربرد مناسبی خواهد داشت چگونگی کارکرد این پروژه به این صورت است که موج مافوق صوت به وسیله فرستنده ارسال می گردد همزمان یک تایر در میکرو راه اندازی می شود زمانی که موج ارسالی به مانع برخورد کرد و در گیرنده دریافت شد میکرو تایمر را متوقف می کند زمان اندازه گیری شده توسط تایمر عبارت است از زمان رفت و برگشت موج که نصب این زمان، زمان رفت موج خواهد بود حاصل ضرب این زمان در سرعت موج مافوق صوت فاصله مانع تا سنسور را به ما می دهد که براساس آن به مدل کردن خودرو نسبت به موانع می پردازیم.
همانطور که گفته شد از آنجا که می توان با این طراحی تعداد سنسورها را افزایش داد بدون اینکه نیاز به مدار گیرنده اضافی داشته باشیم از این پروژه می توان برای کاربردهای زیادی در صنعت استفاده نمود نمایش موقعیت جسم بر روی نوار نقاله، کنترل وضعیت دریچه های صنعتی با توجه به عدم درگیری فیزیکی و در نتیجه استهلاک کمتر و مثال هایی از این قبیل می توانند از دیگر کاربردهای این پروژه باشد به هر حال این پروژه در حالت بهینه به لحاظ اقتصادی طراحی گردیده است تا از لحاظ اضافه کردن سنسورها و بالا بردن دقت سیستم کاربر از آزادی عمل برخوردار باشد. در این سیستم ما به سنسورهای معمولی با برد نسبی 1.5 متر نیاز داشته ایم در صورتی که مسافت های بیشتری نیاز به پوشش داشته باشند باید از سنسورهای قوی تر که در توان های بالا کار می کند استفاده کرد همچنین می توان از منابع تغذیه با ولتاژ بیشتر (تا 20Vrms) برای راه اندازی سنسورها استفاده کرد تا موج ارسالی برد بیشتری را پوشش دهد.
پروتکل چندبخشی عمومی عملگرا (PGM) به عنوان یه پروتکل چندبخشی معتبری می باشد که به منظور به حداقل رساندن احتمالات انفجار تایید منفی (NAK) و ظرفیت شبکه شبکه به دلیل ارسال مجدد بسته های از دست رفته، طراحی می شود. این پروتکل برای کارگروه مهندسی اینترنتی به عنوان یک معیار منبع باز ارائه شده است.
در این مقاله، تمرکزمان را بر روی ویژگی های قابل اطمینانی مهمی قرار می دهیم که پروتکل چندبخشی عمومی عملگرا (PGM) به تضمین آن می پردازد. گیرنده تمام بسته های داده را از موارد ارسالی دریافت کرده و آن ها را اصلاح می کند یا قادر به آشکارسازی بسته های داده از بین رفته غیر قابل بازیابی می باشد.
ما در ابتدا مدل (نسخه ساده ای) از پروتکل چندبخشی عمومی عملگرا (PGM) را از طریق شبکه اتوماسیون زمان مطرح می کنیم. سپس با استفاده از بررسی کننده مدل UPPAAL، به بررسی صحت ویژگی های قابل اطمینان بالا می پردازیم، که همیشه محقق نبوده، اما بستگی به مقادیر چندین پارامتر که مد نظر قرار می دهیم، دارد.
از زمان معرقی فرایندهای اتوماتیک زمانی، فعالیت های زیادی به بررسی های نظری مدل های زمانی و موضوعات عملی برای تجزیه تحلیل آن ها اختصاص داده شده است. الگوریتم های اثباتی طراحی شده و در ارزیاب مدل های زمانی واقعی همانند های تک، کرونوس، یا UPPAAL به اجرا در آمده اند، که نتایج موفقی را برای بررسی های موردی مختلف داشته اند. در این مقاله ما به اثبات دو ویژگی قابل اطمینان برای پروتکل قابل اطمینان پروتکل چندبخشی عمومی عملگرا (PGM) می پردازیم.