سیستم های پشتیبانی تصمیم گیری(DSS) به طورقابل ملاحظه ای به بهره گیری از سیستم های پردازش اطلاعات در سازمان ها کمک کرده اند. مفاهیم و ساختارهای DSS از مرحله اولیه پشتیبانی تصمیم گیری فردی به شکل DSS فردی (IDSS) تا مرحله خیلی پیچیده تر گروه های پشتیبانی افراد با وظایف متنوع، ولی نه محدود به تصمیم گیری به صورت DSS گروهی (GDSS) شکل گرفته اند. به منظور وسعت بخشیدن به سطح پشتیبانی تصمیم گیری که افراد، گروه ها، تقسیمات، ادارات و حتی کل سازمان را در بر می گیرد، به طور فزاینده ای تلاش هایی صورت گرفته است. این سیستم های پشتیبانی تصمیم گیری گسترده، به تناوب برحسب DSS سازمان (ODSS) نامگذاری می شوند. هر گونه DSS (IDSS، GDSS یا ODSS) علیرغم دارا بودن یک پایگاه مفهومی مشترک، ساختار و قابلیت مربوط به خود را داراست. همگام با بلوغ نسبی هر مفهوم سازی DSS، نیاز به ادغام کاربرد آنها در چارچوب یکپارچه واحد به وجود می آید.
بلحاظ سنتی، هر گونه DSS جدا از دیگری در نظر گرفته شده و توسعه داده می شود. هم چنانکه پشتیبانی از تصمیم گیری که به وسیله IDSS، GDSS یا ODSS فراهم شده است، تغییر می یابد، اتخاذ یک رویکرد توسعه جداگانه را تسهیل می کند. با این وجود، با با ایفای نقش در سازمان واحد، پشتیبانی تصمیم فراهم شده توسط این DSS های مختلف نیز در ارتباط با دیگری است. برای نمونه، یک اداره ممکن است دارای IDSS زیادی باشد. هر IDSS از یک تصمیم گیری فردی پشتیبانی می کند. با این حال، بعنوان جزئی از سازمان واحد، این تصمیمات فردی بایستی با اهداف و مقاصد بخش مطابقت داده شوند. این امر به منظور دستیابی به اهداف و مقاصد سازمانی، تصمیمات مجزا را (تا حدی) به تصمیمات دیگری مرتبط می سازد. به طور مشابهی، پشتیبانی از تصمیم GDSS و ODSS درون سازمان نیز یک تصمیم را به دیگری مربوط می کند.
نقوش فرش ایران و نگاره های تزیینی آن و از همه مهمتر مفاهیم بنیادی و شاید هم راز آمیز آنها، از جمله مباحث تخصصی فرش ایران می باشد که در طی چند دهه اخیر بسیار مورد توجه فرار گرفته است.
در خصوص طبقه بندی صحیح و اصولی طر ح های فرش ایران و همچنین مبانی بنیادی آن تا چند سال اخیر کار چندانی صورت نگرفته بود، امل به تدریج مطالعات انجام شذه به ویژه توسط کارشناسان و محققین ایرانی که متاسفانه هنوز از طرفداران زیادی برخوردار نیست، می رود تا دنیای جدیدی را از طبقه بندی علمی هنری طر ح های فرش ایران را ارائه دهد. از برکت بسیاری از این مطالعات در برخی موارد رمز پردازی و نماد گرایی نقوش فرش ایران نیز آشکار گشته و نتایج حاصله افزون بر سایر دلایل، بر ارزشهای هنری فرش ایرانی افزوده است، قبل از پرداختن به مباحث جدیدی که در طی سالهای اخیر برای طبقه بندی فرشهای ایران مورد توجه قرار گرفته و همچنین مروری بر نظریات کارشناسان غربی در مورد نقشه های فرش ایران، به معرفی یک طبقه بندی قدیمی از طرحهای فرش ایران می پردازیم که بیش از دو دهه از عمر آن می گذرد و می توان گفت امروزه مورد توجه و استفاده اغلب طراحان و تولید کنندگان فرش قرار گرفته و در ومدارس و دانشگاهها نیز به عنوان طبقه بندی اصلی طرحهای فرش ایران معرفی می گردد. در این طبقه بندی بدون توجه به دلایل شکل گیری و پیدایش طرحها و نقش ها و حتی ریز نقش های مورد استفاده در فرش، فقط با توجه به نوع آرایه ها و تزیینات طرح و همچنین اشکال تقلیدی به کار رفته و حتی با توجه به نوع تقسیم بندی متن فرش و جای گیری اشکال و تصاویر در آنها به دسته بندی طرحهای فرش ایران پرداخته اند و سپس با قیاس کلیه طرحهای سایر فرشها و توجه به وجوح مشترک طرح در هر فرش با طبقه بندی مذکور، به اصطلاح تمامی طرحهای فرش ایران را در این فهرست گنجانیده اند. در اینجا با این طبقه بندی آشنا می شویم.
بر اساس این طبقه بندی کبیه طرحهای فرش ایران به 19 گروه اصلی طبقه بندی و هر یک نیز به چند شاخه کوچکتر تقسیم می گردند که عبارتند از:
گروه 1 – طرحهای آثار باستانی و ابنیه اسلامی
کلیه طرحهایی که ملهم از نقوش و اشکال تزیینی بناها، عمارات و کاشیکاریهای آنها می باشند در این گروه جای دارند. البته طراحان فرش در برخی از طرحهای اصلی نقوش این بناها حسب سلیقه خود تغییراتی را وارد نموده اند اما ساختار و تشابه اصلی طرح فرش با طرح اصلی بنا کاملا حفظ گردیده است.
کنترل بردار ورودی(IVC) تکنیک معروفی برای کاهش توان نشتی است. این روش، از اثر پشته های ترانزیستوری در دروازه های منطقی (گیت) CMOS با اعمال مینیمم بردار نشتی(MLV) به ورودی های اولیه مدارات ترکیبی، در طی حالت آماده بکار استفاده می کند. اگرچه، روش IVC (کنترل بردار ورودی)، برای مدارات با عمق منطقی زیاد کم تاثیر است، زیرا بردار ورودی در ورودی های اولیه تاثیر کمی بر روی نشتی گیت های درونی در سطح های منطقی بالا دارد.ما در این مقاله یک تکنیک برای غلبه بر این محدودیت ارایه می کنیم؛ بدین سان که گیت های درونی با بدترین حالت نشتی شان را با دیگر گیت های کتابخانه جایگزین می کنیم، تا عملکرد صحیح مدار را در طی حالت فعال تثبیت کنیم. این اصلاح مدار، نیاز به تغیر مراحل طراحی نداشته، ولی دری را به سوی کاهش بیشتر نشتی وقتی که روشMLV (مینیمم بردار نشتی) موثر نیست باز می کند. آنگاه ما، یک روش تقسیم و غلبه که جایگزینی گیت های را مجتمع می کند، یک الگوریتم جستجوی بهینه MLV برای مدارات درختی، و یک الگوریتم ژنتیک برای اتصال به مدارات درختی، را ارایه می کنیم. نتایج آزمایشی ما بر روی همه مدارات محک MCNC91، نشان می دهد که 1) روش جایگزینی گیت، به تنهایی می تواند 10% کاهش جریان نشتی را با روش های معروف، بدون هیچ افزایش تاخیر و کمی افزایش سطح، بدست آورد: 2) روش تقیسم و غلبه، نسبت به بهترین روش خالص IVC 24% و نسبت به روش جایگذاری نقطه کنترل موجود 12% بهتر است: 3) در مقایسه با نشتی بدست آمده از روش MLV بهینه در مدارات کوچک، روش ابتکاری جایگزینی گیت و روش تقسیم-و-غلبه، به ترتیب می توانند بطور متوسط 13% و 17% این نشتی را کاهش دهند.
کلیدواژه: جایگزینی گیت، کاهش نشتی، مینیمم بردار نشتی
همزمان با کوچک شدن فناوری VLSI و ولتاژ منبع/آستانه، توان نشتی در مدارات CMOS امروزه دارای اهمیت بیشتر و بیشتر شده است. به عنوان مثال، در طراحی ها نشان داده شده است که توان نشتی زیرآستانه می تواند به بزرگی 42% توان کل تولید فرآیند 90 نانومتری شرکت داشت باشد [11]. بدین ترتیب، روش های زیادی اخیرا برای کاهش مصرف توان نشتی ارایه شده اند. فرآیند ولتاژ آستانه دوگانه، از وسایل با ولتاژ آستانه بیشتر، به همراه مسیرهای غیر بحرانی، استفاده می کند تا جریان نشتی را ضمن تثبیت عملکرد، کاهش دهد [16]. روش های CMOS ولتاژ آستانه چندگانه (MTCMOS)، یک وسیله با ولتاژ Vth بالا را بطور سری با مدار با Vth پایین قرار داده، و یک ترانزیستور sleep می سازد.
چارچوب های سازه ای هر دو نوع رفتار ارتجاعی و پلاستیکی رااز خود نشان می دهند که نوع رفتار آنها وابسته به بار وارده بر آنهاست. در مراحل اولیه تخریب زمین لرزه سیستم سازه ای در فاز ارتجاعی خود باقی می ماند اما هنگامی که این تخریب و بار وارده بیشتر می شود، این ستون بندی ها سازه را در مقابل ریزش حفظ می کنند. تعیین زمان و محل وقوع این خسارت ها بسیار مهم است. هدف کلی شیوه های قبلی همانند فوریه، فوریه سریع و یا تبدیل موجک ها یافتن زمان و مکان ایجاد این مفصل های تکیه گاهی است. این کار با استفاده از تغییر در محدوده واکنش ها و استفاده از ویژگی های ارتعاشی سیستم هایی همانند فرکانس لرزش و یا مدهای لرزش سازه صورت می گیرد. گر چه، این شیوه ها، در کاربردهای اولیه بسیار مؤثر نیستند زیرا ویژگی های لرزشی به طور عمده ای درابتدای تشکیل مفصل های تکیه گاهی تغییر نمی کنند. دراین تحقیق، از توانایی تبدیل موجک ها در به دست آوردن اطلاعات بومی درباره سیگنال ها برای تعیین زمان و مکان تشکیل مفصل های تکیه گاهی استفاده می شود. این سیگنال ها برای تعیین زمان و مکان تشکیل مفصل های تکیه گاهی استفاده می شود. این سیگنال ها همان واکنش های ثبت شده سازه در حال لرزش می باشند. نتایج به دست آمده نشان می دهند که شیوه پیشنهادی می تواند در تعیین زمان و مکان خسارت بدون استفاده از شیوه ها و مفاهیم پیچیده، مؤثر می باشند.
شناسایی خسارت ها، مفصل های پلاستیکی، واکنش های لحظه ای. چارچوب برش